ابعاد گوناگون خطبه حضرت زهرا
چون فعلاً در صدد شرح خطبه زهرا نیستیم و بیشتر به چرایى و چگونگى انشاء خطبه، دوخته شده است و در صدد بیان این نکتهایم که حضرت با این خطبه خود را معرفى کرد و علم و درایت و کاردانى خود را به اثبات رسانید و روشن کرد که سخن پیامبر(ص) «فاطمة بضعة منى» یا «فداها ابوها» به خاطر خویشاوندى نَسَبى نبوده بلکه او گوهرى ناشناخته بوده است که در این خطبه تنها رُخى بنموده و این سخنان نمونه و آینهاى براى نمایش پرتویى از انوار او شده است.
لذا بیشتر به مسایل جنبى خطبه مىپردازیم و از جمله اینکه این خطبه حدود 120 سطر است که 10 درصد آن در حمد خدا و 10 درصد در توصیف پیامبر(ص) مىباشد و 5 درصد آن در توصیف قرآن و حدود 10 درصد در بیان فلسفه احکام است. در این 10 درصد به حکمت و فلسفه 20 رکن و موضوع اساسى از موضوعات دین اشاره مىکند 10 درصد آن را به کارهاى پیامبر اکرم(ص) اختصاص مىدهد تا بیان کند مردم را از کجا به کجا کشاند و در 5 درصد دیگر فداکاریهاى حضرت على(ع) در عین رفاهطلبى دیگران را گوشزد مىکند که تا اینجا دقیقا خطبه نصف مىشود.
از اینجا حضرت شروع مىکند به انحرافات جامعه و بیان توطئههاى شیطان و سپس به ثمرات تلخ انحرافات که به زودى گریبانگیر مردم مىشود مىپردازد که باز حدود 10 درصد را به خود اختصاص مىدهد. سپس به موضوع فدک مىپردازد که با استدلالها و پنج آیه قرآن که حضرت به آنها تمسک مىکند باز 10 درصد مىشود.
و به عبارت دیگر، مقدار دفاع از حق خویش از فدک به اندازه نصف خطبه او در ثناى خدا و توصیف پیامبر اکرم(ص) بود. شاید حضرت در این انتظار بحق بود که با این مقدار از خطبه خلیفه به اشتباه خویش پى ببرد و خود را از خلافتى که اولین گامهایش بر خطا نهاده شده است و در اولین عمل خطا کرده است، خود را خلع کند و یا مسلمانان به فکر خلع کردن او بیفتند ولى وقتى چنین نشد با سخنانى که خطاب به انصار در حدود سى سطر، گذشته آنان، فداکاریشان و سابقه ایشان در اسلام را بیان کرد و از آنان خواست که برپا خیزند و از او در برابر ظلمى که بر وى شده است دفاع کنند. اما چنین نشد و آنان حاضر نشدند در دفاع از حضرت زهرا(ع) حتى سکوت خود را بشکنند و بالاخره نیمه دوم خطبه نیز به پایان رسید.
شاید و بلکه حتما بسیارى از مردم آن زمان، به دقت حضرت زهرا(ع) در مقدار کلمات توجهى نداشتند و این امور را اتفاقى مىدانستند ولى اکنون که نوشتههاى آن سخنان را در جلوى روى خود نگاه مىکنیم به مدیریتى دقیق پى مىبریم که یک چهارم سخنرانى خود را براى دفاع از حق خویش و به استیضاح کشاندن وضع موجود کافى مىدانسته است ولى وقتى خبرى نشد بار دیگر همگان و خصوصا انصار را مورد عتاب قرار مىدهد و تازیانههاى کلام را بر گرده فکر و اندیشه آنان فرود مىآورد و بیان مىکند که فکر دفاع از حکومت نوپاى اسلام با ظلم بر یک فرد در آن اجتماع ناسازگار است و نمىتوان به حکومت اسلامى دلخوش کرد که در آن به یک نفر ـ به اسم زهرا(ع) ظلم شده است و سکوت آنان نه براى مصلحت و رضاى خدا، بلکه ناشى از راحتطلبى و فرصتطلبى و طبق تشبیه خود وى، کره و روغنگیرى از شیر است. بله اگر در جامعه به شخصیت معروفى چون حضرت زهرا(ع) و على(ع) که مظهر فداکارى، قیام، استقامت و ... هستند ظلم شود مسلّم است که به دیگران نیز ستم مىشود و چنین جامعه اى را نمىتوان جامعهاى خداپسند و مورد قبول رسول اکرم(ص) دانست.
ادامه دارد